زندگی
معلمم گفت: زندگي را تعريف كن
گفتم زندگي تعريف كردني نيست
ناراحت شد و نمره ام را صفر داد
سالها بعد كه او را ديدم، پير شده بود و عصا به دست راه مي رفت
جلو رفتم و گفتم: زندگي را تعريف كن، آرام خنديد و گفت:
نمره ات بيست
زندگي را بايد زيست!
.
.
ای انسان
قدر خودت را بدان
به حدی گرانی که فقط خدا توان خریدنت را دارد
پس خودت را به قیمت حسرتی تلخ به تاراج مده…
برچسبها: قصه زندگی
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۶ساعت 23:13 توسط الهه آرشی |
برچسب : نویسنده : elahearashi بازدید : 79